چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت ۹۹
تاکنون فکر کرده اید که اگر در لباس جنس دیگر باشید چه احساسی می کنید. منظورم این نیست که به طرف دیگر نگاه کنید و حسرت بخورید که چرا آن ها چیزهایی دارند و ما نداریم. بحثم این است که اگر یک عمل جراحی وجود داشت که می توانست واقعا و بدون هیچ مشکلی جنسیت شما را تغییر دهد، آیا حاضر به چنین کاری بودید؟ بعضی از دخترها حسرت آزادی پسرها را می خورند. ما می توانیم شب ها تا دیروقت بیرون بمانیم، هرطور خواستیم لباس بپوشیم و بدون این که کسی به ما گیر بدهد در خیابان راه برویم. حق دارند و همه این ها درست است. اما آیا حاضرند برای رسیدن به این آزادی پسر شوند؟ آیا با این کار به آزادی واقعی می رسند؟ همه ما اینگونه به جنس دیگر نگاه می کنیم بدون این که عیب های آن ها را ببینیم فقط از مزایا و امکانات آن ها می گوییم. وقتی وارد یک شیرینی فروشی بزرگ شوید هر نوع شیرینی و شکلاتی را می توانید بخرید ولی از یک پلاستیک شکلات که فقط چند نوع خاصی را دارد حق انتخاب زیادی ندارید. درست است که به عنوان یک پسر می توان (تقریبا) هر لباسی پوشید اما وقتی انتخاب های زیادی در مقابلت نداشته باشی در حقیقت آزادی واقعی را نداری. درست است که یک پسر بدون اینکه مزاحمتی در خیابان داشته باشد قدم می زند اما همین پسر می تواند به خود اجازه ی مزاحمت برای بقیه را بدهد. هنوز هم پسر بودن جذاب است؟ برای من به عنوان یک پسر زیبایی و جذابیتی ندارد.
و اما من ... از لباس های زنانه خوشم می آید. به عنوان یک زن، هر لباسی را خواستی می توانی انتخاب کنی و همه زیبا و جذاب هستند. شلوارهای گشاد و تنگ، مانتوهای جلو بسته و جلوباز، شال های با رنگ های مختلف و موهای با مدل های متنوع و همه ی این ها را می توانی داشته باشی و چون دختر هستی از دید خانواده اشکالی ندارد. همیشه مرکز توجه هستی و همه مراقب تو هستند. می خواهند خود را به تو ثابت کنند و به همین خاطر چیزهای بیشتری دراختیار داری. از گرفتن تاکسی بگیر تا همینجا در این وبلاگ ها. اگر دختر باشی بیشتر وبلاگت را می خوانند، بیشتر برایت نظر می نویسند و بیشتر با تو ابراز همدردی می کنند. به همین خاطر دوست دارم دختر باشم... اما آیا حاضرم واقعا خوب و بد دختر بودن را با هم بپذیرم؟ آیا من هم مانند بقیه فقط به خوبی ها و مزایای دختر بودن نگاه می کنم؟ حقیقت این جاست که گرچه می دانم لذت و خوبی دختر بودن خیلی بیشتر از پسر بودن است اما محدودیت های آن را نمی توانم تحمل کنم. فایده ی این همه مدل لباس چیست وقتی نمی توانی در جامعه از آن ها استفاده کنی. فایده ی این همه توجه چیست وقتی می دانی این توجه و احترام به خاطر ارزش واقعی و درونی تو نیست. (البته این جمله را به طور کلی می گویم ولی افراد زیادی هم هستند که صرفا به خاطر ارزش یک فرد چه زن، چه مرد، به او احترام می گذارند) و حتی از نظر بدنی تحمل این را ندارم که هر ماه دردی را تحمل کنم گرچه این مزیت را داشته باشد که از نماز و روزه معاف شوم. ته دلم دوست داشتم این ها را بگویم و قصدم هرگز توهین یا حتی خرده گرفتن به یک جنس خاص نبوده و فقط نظراتم را بیان کردم. راستش را بخواهید خیلی هم دوست دارم دختر باشم.
و اما در مورد درس؛ دیشب یکی از جلسات پاتولوژی را از روی آموزش مجازی و جزوه خواندم. گرچه اگر بخواهم یک جلسه یک جلسه پیش بروم تا پایان سال باید درگیر این درس ها باشم اما همین که توانستم کتاب را بردارم و دوباره با درس ها آشتی کنم مرا شاد می کند. اتفاق های غیرخاص زیادی هم هست که می توانم تعریف کنم اما دوست ندارم بیشتر از این خواننده های عزیز وبلاگم را خسته کنم:) ...