۱۲- فردا :: متادون

متادون

نوشته های یک معتاد به پوچی


۱۲- فردا

happydeathday

تا حالا فکر کرده اید اگر می توانستید دوبار زندگی کنید، زندگی دوم را چگونه می گذراندید؟ موقع مرگ، دوباره در بدن یک کودک متولد شوید و همه ی دوران کودکی، جوانی، بزرگسالی و پیری را سپری کنید. چه اشتباهاتی را جبران می کنید؟ با چه افرادی رفیق می شوید  و از دوستی با چه کسانی دوری می کنید؟ به کدام شغل می روید؟ با که ازدواج می کنید؟ و ... این فکر موقع دیدن فیلم «روز مرگت مبارک» به ذهنم رسید. دختری به نام «تری» که به دلایلی در روز مرگش در یک حلقه گرفتار می شود و باید جلوی قتل خود را بگیرد تا از آن حلقه خارج شود. شاید فیلم «اثر پروانه ای» مفهوم را بهتر برساند. پسری به نام «ایوان» که با خواندن خاطراتش به گذشته برمی گردد تا اشتباهاتی که انجام داده و زندگی افراد زیادی را به خاطر آن خطاها، خراب کرده، جبران و اصلاح کند. با هر تغییر کوچکی که در زندگی خود ایجاد می کند تاثیرات زیادی را برای سال های بعد می گذارد. با دیدن این فیلم ها همیشه دوست داشتم به گذشته برگردم یا حداقل چند بار فرصت زندگی داشته باشم. ولی از خودم می پرسم اگر فرصتی دوباره به من داده شود، آیا از آن به خوبی استفاده می کنم؟ یا مانند زندگی قبلی هدرش می دهم. وقتی به این پرسش ها فکر می کردم، جواب جالبی به ذهنم رسید. همه ی ما هر روز صبح از خواب برمی خیزیم و با اختیار خود، چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، همان کارها و رفتار روز قبل را انجام می دهیم. آیا خدا هر روز زندگی دوباره به ما نمی دهد؟ ما نیازی به فرصت دوباره برای زندگی نداریم، چون همین حالا هم، هر روز از این فرصت استفاده می کنیم. چیزی که لازم داریم، عزم و تلاش برای تغییر است. اگر این تصمیم را داشتیم، تغییر می کنیم ولی اگر نداشتیم، دیگر فرقی بین این که پس از مرگ دوباره به این دنیا برگردیم یا به آخرت برویم وجود ندارد، چرا که همان فردی خواهیم بود که در گذشته بوده ایم. محمد، محمد می ماند؛ رضا، رضا می ماند؛ زهرا همان زهرا خواهد بود و غزاله هم همان غزاله و ...

life
امروز، روز تغییر است. کم تر از سه هفته به برگشتن به دانشگاه باقی مانده و باید تمام تلاشم را برای آماده شدن انجام دهم.. گرچه تا الان درسی نخواندم ولی بعد از افطار شروع می کنم. از این که این مدت چیزی نخواندم پشیمانم ولی فکر کردن به گذشته، فایده ای ندارد. هنوز پیش رویم وقت زیادی دارم که اگر به بهترین نحو از آن استفاده کنم، مشکلاتم کوچک و کوچک تر می شوند. شاید چیزی که این دنیا نیاز دارد، نگاه به آینده است. زندگی در گذشته چیزی را تغییر نمی دهد. نگاه به آینده و برنامه ریزی برای آن است که موجب پیشرفت و رهایی از حس اضطراب و ترس می شود. گذشته برای من مرده است. حتی علاقه ای به رفتن برای مراسم تدفینش هم ندارم. تنها چیزی که در اختیار دارم، حال و آینده است. حال و آینده...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
جون خودتو بگیری... عبارت جالبیه
از کی بگیریش؟
بعد از خودکشی تو نیستی
که دلت برای خودت تنگ بشه
مرگ تو بلاییه که سر بقیه میاد
زندگیت مال خودت نیست
بهش دست نزن
شرلوک هلمز - فصل ۴
Designed By Erfan Powered by Bayan