۴- دختر باشم؛ دختر نباشم :: متادون

متادون

نوشته های یک معتاد به پوچی


۴- دختر باشم؛ دختر نباشم

girl

تاکنون فکر کرده اید که اگر در لباس جنس دیگر باشید چه احساسی می کنید. منظورم این نیست که به طرف دیگر نگاه کنید و حسرت بخورید که چرا آن ها چیزهایی دارند و ما نداریم. بحثم این است که اگر یک عمل جراحی وجود داشت که می توانست واقعا و بدون هیچ مشکلی جنسیت شما را تغییر دهد، آیا حاضر به چنین کاری بودید؟ بعضی از دخترها حسرت آزادی پسرها را می خورند. ما می توانیم شب ها تا دیروقت بیرون بمانیم، هرطور خواستیم لباس بپوشیم و بدون این که کسی به ما گیر بدهد در خیابان راه برویم. حق دارند و همه این ها درست است. اما آیا حاضرند برای رسیدن به این آزادی پسر شوند؟ آیا با این کار به آزادی واقعی می رسند؟ همه ما اینگونه به جنس دیگر نگاه می کنیم بدون این که عیب های آن ها را ببینیم فقط از مزایا و امکانات آن ها می گوییم. وقتی وارد یک شیرینی فروشی بزرگ شوید هر نوع شیرینی و شکلاتی را می توانید بخرید ولی از یک پلاستیک شکلات که فقط چند نوع خاصی را دارد حق انتخاب زیادی ندارید. درست است که به عنوان یک پسر می توان (تقریبا) هر لباسی پوشید اما وقتی انتخاب های زیادی در مقابلت نداشته باشی در حقیقت آزادی واقعی را نداری. درست است که یک پسر بدون اینکه مزاحمتی در خیابان داشته باشد قدم می زند اما همین پسر می تواند به خود اجازه ی مزاحمت برای بقیه را بدهد. هنوز هم پسر بودن جذاب است؟ برای من به عنوان یک پسر زیبایی و جذابیتی ندارد.

و اما من ... از لباس های زنانه خوشم می آید. به عنوان یک زن، هر لباسی را خواستی می توانی انتخاب کنی و همه زیبا و جذاب هستند. شلوارهای گشاد و تنگ، مانتوهای جلو بسته و جلوباز، شال های با رنگ های مختلف و موهای با مدل های متنوع و همه ی این ها را می توانی داشته باشی و چون دختر هستی از دید خانواده اشکالی ندارد. همیشه مرکز توجه هستی و همه مراقب تو هستند. می خواهند خود را به تو ثابت کنند و به همین خاطر چیزهای بیشتری دراختیار داری. از گرفتن تاکسی بگیر تا همینجا در این وبلاگ ها. اگر دختر باشی بیشتر وبلاگت را می خوانند، بیشتر برایت نظر می نویسند و بیشتر با تو ابراز همدردی می کنند. به همین خاطر دوست دارم دختر باشم... اما آیا حاضرم واقعا خوب و بد دختر بودن را با هم بپذیرم؟ آیا من هم مانند بقیه فقط به خوبی ها و مزایای دختر بودن نگاه می کنم؟ حقیقت این جاست که گرچه می دانم لذت و خوبی دختر بودن خیلی بیشتر از پسر بودن است اما محدودیت های آن را نمی توانم تحمل کنم. فایده ی این همه مدل لباس چیست وقتی نمی توانی در جامعه از آن ها استفاده کنی. فایده ی این همه توجه چیست وقتی می دانی این توجه و احترام به خاطر ارزش واقعی و درونی تو نیست. (البته این جمله را به طور کلی می گویم ولی افراد زیادی هم هستند که صرفا به خاطر ارزش یک فرد چه زن، چه مرد، به او احترام می گذارند) و حتی از نظر بدنی تحمل این را ندارم که هر ماه دردی را تحمل کنم گرچه این مزیت را داشته باشد که از نماز و روزه معاف شوم. ته دلم دوست داشتم این ها را بگویم و قصدم هرگز توهین یا حتی خرده گرفتن به یک جنس خاص نبوده و فقط نظراتم را بیان کردم. راستش را بخواهید خیلی هم دوست دارم دختر باشم.

girl

و اما در مورد درس؛ دیشب یکی از جلسات پاتولوژی را از روی آموزش مجازی و جزوه خواندم. گرچه اگر بخواهم یک جلسه یک جلسه پیش بروم تا پایان سال باید درگیر این درس ها باشم اما همین که توانستم کتاب را بردارم و دوباره با درس ها آشتی کنم مرا شاد می کند. اتفاق های غیرخاص زیادی هم هست که می توانم تعریف کنم اما دوست ندارم بیشتر از این خواننده های عزیز وبلاگم را خسته کنم:) ...

به هیچ وجه دوست ندارم پسر باشم، فکر میکنم تو دنیای پسرا رقابت خیلی زیاده و از پسش بر نمیام.. پسرا از بچگی همش باید سعی کنن تو فوتبال و هزار و یک چیز دیگه خودشون رو ثابت کنن و براشون یه بایده و گرنه اعتماد به نفسشون گرفته میشه یا مرد-قوی حساب نمیشن. 

من حوصله ندارم ریش و سبیل داشته باشم و حوصله ی هر روز اصلاح کردن صورتمم ندارم. 

اگه پسر بودم نمیتونستم خیلی راحت احساساتم رو بروز بودم و دیوونه میشدم. 

از سربازی بدم میاد. از فشار روانی خریدن خونه، ماشین و هزارتا چیز دیگه. 

مطمئنم اگه پسر بودم زیر فشار روانی پسر بودن له میشدم و عقلم رو از دست میدادم. 

خیلی عالی:)
الان که اینا رو گفتید خودمم زیاد از پسر بودنم راضی نیستم ولی چه میشه کرد. هر کجا باشیم سختی هم همراهمون هست. زندگی یعنی همین. باید همون‌طور که برامون رقم خورده به بهترین وجه ازش استفاده کنیم و لذت ببریم
و اینکه خواستم بگم مطالب وبلاگتونو میخونم خیلی خوبه ولی چون امکان نظر دادن ندارع نمیتونستم اونجا بگم گفتم همینجا بهتون بگم

ممنونم :) 

یه روزی نظرا باز میشه... ! 

خواهش میکنم
منتظر اون روز هستیم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
جون خودتو بگیری... عبارت جالبیه
از کی بگیریش؟
بعد از خودکشی تو نیستی
که دلت برای خودت تنگ بشه
مرگ تو بلاییه که سر بقیه میاد
زندگیت مال خودت نیست
بهش دست نزن
شرلوک هلمز - فصل ۴
Designed By Erfan Powered by Bayan